سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از خنده زیاد برحذر باش که دل را می میراند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 89 اردیبهشت 12 , ساعت 2:56 عصر

                                به نام او که زیباست

مجموعه کربلا، کودکان و نوجوانان (9) کبوتران سفید « عون و محمد »

در تاریخ 23/7/85 برابر با 21 رمضان 1427 ه . ق شروع به نوشتن این اثر نمودم . این دو بزرگوار از فرزندان حضرت زینب علیها السلام بودند که به همراه مادر بزرگوارشان در خدمت امام حسین علیه السلام در کربلا حضور داشتند و بعد از نبردی مردانه به شهادت رسیدند .

این کتاب که از منابع مهم نوشته شده است ؛ چرا که بعضی ها فرزندان حضرت زینب را یک نفر می دانستند و بعضی ها هم دو نفری می دانستند و ما نیز بنابر گفته های بزرگان تاریخ و سیره تاریخ نویسان آن را دو نفر که قول مشهور بودند ، نوشتیم .

داستان که شروع شد صحبت از آن به میان آمد که از کجای داستان شروع و پایان یابد . با کمی فکر به لطف حضرت زینب علیها السلام داستان را از دانش آموزی شروع نمودم که قبول می شود و سپس به همراه پدر و مادر گرامی به کشور سوریه می رود و در آن جا که داستان شروع و خاتمه می یابد . نام کودکان را که می خواستم بنویسم چند نام را انتخاب نمودم که سعید و حمید بهترین آن ها بود . با حاج آقای غفاری مشورت نمودم و نام سعید مورد پسند قرار گرفت .

داستان از سوال و جواب سعید با پدر و ارائه گفت وگو دو نفره در صحن و حرم حضرت زینب علیها السلام ادامه یافت و بعد از ویراستاری به سیمای نور کوثر برای طراحی داده شد که چند بار مطالعه و غلط گیری آن را به اداره ارشاد فرستادیم که الحمدلله مجوز نشر آن را به اتفاق 3 اثربعدی  دیگر گرفتم  . البته بقیه داستان را با نوشته های بعدی کامل می نمایم.

این کتاب تا این تاریخ10/2/89 چاپ نگردیده است .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ